فاطمه سادات فاطمه سادات ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

ناناز مامانی و بابایی

به به چه اسم قشنگي داري فاطمه سادات

ني ني عزيزم من و بابا مرتضي تصميم گرفتيم اسم شما رو  فاطمه سادات بذاريم هم اسم جده سادات هست و هم اينكه روزي كه قرار بود برم سونو تا ببينيم اون قلب كوچولوت تشكيل شده قبلش با بابايي تصميم گرفتيم اگه همه چي بر وفق مراد بود اسمت رو بذاريم فاطمه سادات تا صاحب اسم قشنگت  از اين به بعد مواظبت باشه امروز داشتم يه وبلاگ مذهبي رو ميخوندم اين جوري نوشته : يونس بن ظبيان مي گويد: حضرت صادق (ع)به من فرمود: آيا مي‌داني معني فاطمه چيست؟ گفتم: مولاي من شما بفرمائيد، حضرت فرمودند: يعني از بديها بريده شده است. جاي ديگه اي هم نوشته بود : شخصي مي‌گويد: خدمت امام صادق (ع)رسيدم در حاليكه به شدت اندوهگين وناراحت بودم....
23 شهريور 1390

جون مامان

دیروز بعد از کلی تحمل استرس تصمیم گرفتم برم سونو تا مطمئن شم نی نی خوشکلم سالمه آخه خیلیها بهم میگفتن حرکات نی نی رو حس میکنی؟ ومنم با کلی ناراحتی میگفتم نه وای خدایا چقد انتظار کشنده است .بعد از کلی منتظر موندن بالاخره اسم منم خونده شده که برم داخل مطب زمانیکه دکترداشت سونو میکرد همش ایه الکرسی میخوندم داشتم از استرس میمردم که یه باره خاله صادقی(منشی دکتر که قبلا همکار سابقم بود)گفت نمیخوای به مانیتور نیگاه کنی و نی نی شیطونت ببینی ؟ با کلی ذوق به مانیتور خیره شدم .دکتر شروع به توضیح دادن کرد :این دستشه این پاشه .... داشتم از خوشحالی میخندیم که یه دفعه دیدم بابامرتضی با خاله صادقی هم اومد داخل مطب   چه صحنه ای بود ...
21 شهريور 1390

عزیزم خوش اومدی

 عزیز مامان ، گل خوشکلم ،تاج سر بابا سلام خاطره اولین روزی که فهمیدم پا به زندگیمون گذاشتی هیچ وقت یادم نمیره سه شنبه ٢١ اردیبهشت سال ١٣٩٠ اون روز خدا به ما عنایت کرد و یه دونه از فرشته های نازنینش رو به ما بخشید خدایا واسه این نعمت بزرگ هزار هزار بار شکرت خدایا بهمون سعادت بهترین پدرومادر دنیا بودن رو بده خدایا حالا که ما رو لایق داشتن این فرشته کوچولو دونستی بازم مثل همیشه همراهمون باش و تنهامون نذار کمکمون کن تا بتونیم همون جور که دوست داری نی نی امون رو تربیت کنیم در سایه الطاف جد بزرگش فاطمه الزهرا (س) نی نی نازم من و بابایی خیلی دوست ...
21 شهريور 1390

بهترين خبر دنيا

ديروز بابا مرتضي يه باره گفت : نميخواي دوباره بري سونوگرافي؟الان ديگه بايد جنسيت مشخص شده باشه،مگه نه؟ منم بهش گفتم اخرين بار كه رفتيم ،دكتر گفت يك ماه ديگه بيا هنوز از اون تاريخ بيشتر از دوهفته نگذشته ولي بابايي اصرار داشت كه بريم ،گفت من ميرم جايي كار دارم تا برميگردم تو آماده شو كه بريم سونو وقتي كه رفت فهميدم خيلي مشتاق تر از منه كه بدونه ني ني نازمون دختره يا پسر در صورتي كه اصلا براي ما جنسيت تو مهم نيست نه واسه من نه بابايي فقط دعا ميكرديم صحيح و سالم باشي     وقتي كه دكتر بهم گفت تو دخملي و سالم ،انگار دنيارو بهم دادن   خدايا خداي مهربونم ممنون ،هزار هز...
21 شهريور 1390
1